مراضاة
لغتنامه دهخدا
مراضاة. [ م ُ ] (ع مص ) از یکدیگر خشنود شدن . (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || نبرد کردن با یکدیگر به خشنودی . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). گویند: راضانی فرضوته ارضوه ارضوه ؛ یعنی نبرد کردیم او را به خشنودی پس غالب آمدم او را در آن . (منتهی الارب )؛ ای غلبته فی الرضاء او کنت اشد رضاء منه . (متن اللغة).