ترجمه مقاله

مراعف

لغت‌نامه دهخدا

مراعف . [ م َ ع ِ ] (ع اِ) بینی و گرداگرد آن .(منتهی الارب ). انف و حوالی آن . الانف و ما حوله . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || گویند: علی الرغم من مراعفه ؛ یعنی بررغم انف او. (از ناظم الاطباء). || مراعف اقلام ؛ آنچه از نوک قلم فروچکد و کنایه از آثار و نوشته هاست . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله