ترجمه مقاله

مرتج

لغت‌نامه دهخدا

مرتج . [ م َ ت َ] (معرب ، اِ) مردارسنگ . معرب مرده است ، والوجه ضم میمه . (از منتهی الارب ). مرداسنج . (متن اللغة) (المعرب جوالیقی ص 317). مرتک . مردار سنگ . ج ، مراتج . (مهذب الاسماء). رجوع به مُرتَج و مرداسنگ و مردارسنگ شود.
ترجمه مقاله