ترجمه مقاله

مرتجل

لغت‌نامه دهخدا

مرتجل . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) کسی که به پاره ای از ملخ برسد پس بریان کند از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گردآورنده ٔ ملخ بسیار برای بریان کردن . (ناظم الاطباء). که جمع کند پاره ای از ملخ ها و بریان کند آنها را. (از اقرب الموارد). رجوع به ارتجال شود. || بدیهه گوینده ٔ سخن و شعر و خطبه . (از ناظم الاطباء). آن که ارتجالا و فی البدیهه و تأمل و تهیه سخن گوید. نعت فاعلی است از ارتجال رجوع به ارتجال شود. || آن که می گیرد پای کسی را. (ناظم الاطباء) رجوع به ارتجال شود. || آن که بگیرد زند را به هر دو دست و هر دو پای . (منتهی الارب ). رجوع به ارتجال شود.
ترجمه مقاله