ترجمه مقاله

مرتز

لغت‌نامه دهخدا

مرتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) بخیلی کننده . (آنندراج ). ممسک . ارتز البخیل عندالمسألة؛ أمسک . (اقرب الموارد). || تیری که بر نشانه نشیند. (آنندراج ). ارتز السهم فی القرطاس ؛ ثبت فیه . (اقرب الموارد). نعت فاعلی است از ارتزاز. رجوع به ارتزاز شود.
ترجمه مقاله