ترجمه مقاله

مرتصع

لغت‌نامه دهخدا

مرتصع. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) دندان به هم پیوسته و با هم قریب . (آنندراج ). ارتصعت اسنانه ؛ تقاربت . (اقرب الموارد). و هی مرتصعة؛ ای مرتصة. (متن اللغة). نعت است از ارتصاع . رجوع به ارتصاع شود. || نعت فاعلی است از ارتصاع به معنی التصاق . (از اقرب الموارد). رجوع به ارتصاع شود.
ترجمه مقاله