ترجمه مقاله

مرتعص

لغت‌نامه دهخدا

مرتعص . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) مار زخم خورده ٔ درپیچنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). نعت فاعلی از ارتعاص . رجوع به ارتعاص در تمام معانی شود. || جنبنده و لرزنده . (از منتهی الارب ). || نیزه ٔ سخت جنبان . || بزغاله ٔ برجهنده از نشاط. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || نرخ گران . (آنندراج ). در تمام معانی رجوع به ارتعاص شود.
ترجمه مقاله