ترجمه مقاله

مرتهس

لغت‌نامه دهخدا

مرتهس .[ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) رودبار پر شده . (ناظم الاطباء). ممتلی از آب . (از متن اللغة). || اسب که سم پایش در دست آید . (مهذب الاسماء). سم ستوران که بریکدیگر زنند در رفتن . (آنندراج ). || گروه انبوهی کرده . (ناظم الاطباء). قوم ازدحام کننده . (از متن اللغة). نعت است از ارتهاس . رجوع به ارتهاس و ارتهاش در تمام معانی شود.
ترجمه مقاله