ترجمه مقاله

مرت

لغت‌نامه دهخدا

مرت . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دشت بی علف و بی گیاه . (از منتهی الارب ). زمین هموار که در او هیچ نبات نبود. (فرهنگ خطی ). زمین قفر بدون گیاه . مَروت . (از متن اللغة). زمین بی آب و گیاه .(المرصع). مفازةٌ بلانبات ، و گفته اند زمین که خاکش خشک نباشد اما بی آب و علف باشد. ج ، امرات و مروت و اماریت . (اقرب الموارد). || مردی که بر ابرویش موی نباشد. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از مهذب الاسماء). || جسدی که بر آن موی نبود. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || (مص ) نرم و تابان گردانیدن . (منتهی الارب ). نرمه کردن چیزی را. مرت الشی ٔ؛ أملسه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || یک سو کردن شتران را.(از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله