مرجوحة
لغتنامه دهخدا
مرجوحة. [ م َ ح َ ] (ع اِ) بانوج . بازپیج . (از منتهی الارب ).ارجوحة. چوبی که وسط آن را بر تل مرتفعی گذارند و پسربچگان دو طرف آن سوار شوند و پائین و بالا رود. (ازمتن اللغة). الاکلنگ . رجوع به الاکلنگ شود. || (ص ) تأنیث مرجوح . رجوع به مرجوحه و مرجوح شود.