ترجمه مقاله

مرحان

لغت‌نامه دهخدا

مرحان . [ م َ رَ ] (ع اِمص ) شادی . شادمانی . (منتهی الارب ). فرح و خفة. نشاط و سبکبالی . (متن اللغة). || سستی . (منتهی الارب ). ضعف . (متن اللغة). || سختی . || روانی اشک چشم . || تباهی چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص ) شادمان شدن و از شدت فرح ضعف کردن . (از اقرب الموارد). رجوع به مرح شود. || دردناک و تباه شدن چشم . (تاج المصادر بیهقی ). فاسد و ضعیف شدن چشم . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مَرَح . (متن اللغة). || جاری شدن اشک از چشم و شدت گرفتن سیلاب و هیجان آن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). مرح . || مسدود و گرفته شدن سوراخهای آفتابه و آب دستان به نحوی که آب از آن نریزد. مرح . (از متن اللغة). || بیرون آوردن زمین گیاه را. || برآمدن خوشه و سنبله از زرع و گیاه . || باریدن ابر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله