ترجمه مقاله

مرداة

لغت‌نامه دهخدا

مرداة. [ م ِ ] (ع اِ) چادر. (منتهی الارب ). ملحفه . (اقرب الموارد). || سنگ انداختنی . (منتهی الارب ). مِردی . سنگ پرتاب کردنی . الحجر ترمی به . (از متن اللغة). سنگ منجنیقی .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || سنگ که بدان شکنند. (مهذب الاسماء). صخره ای که با آن سنگها را خرد کنند. (از اقرب الموارد). سنگ کوب . (ناظم الاطباء). || سنگ که سوسمار جایگاه خود بر آن کند. (مهذب الاسماء). سنگ که چلپاسه بر آن نشیند و منه المثل «کل ضب عنده مرداة». (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سنگ رویین آس . (مهذب الاسماء). سنگ بالایین آسیا. (ناظم الاطباء). رجوع به مرداس شود. || (ص ) ناقة مرداة؛ أی صلبة قویة علی السیر. (منتهی الارب ). ماده شتر سخت و توانای بر سیر. (ناظم الاطباء).ناقه را گویند به سبب صلابت آن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله