ترجمه مقاله

مردم آمیز

لغت‌نامه دهخدا

مردم آمیز. [ م َ دُ ] (نف مرکب ) خلیق متواضع. (آنندراج ). مردم جوش . که با خلایق بجوشد و خوشرفتاری و معاشرت کند. مقابل مردم گریز :
چون به ریش آمد و به لعنت شد
مردم آمیز و صلح جوی بود.

سعدی .


ترجمه مقاله