ترجمه مقاله

مردوع

لغت‌نامه دهخدا

مردوع . [ م َ ] (ع ص ) آن که بروی اثری از بوی خوش باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نعت است از ردع . رجوع به ردع شود. || ثوب مردوع ؛ جامه ٔ رنگ داده به زعفران . (منتهی الارب ). || بیمار بازگردان شده . (منتهی الارب ). آن بیمار که نکسی در مرضش پدید آمده باشد. (از متن اللغة) (ناظم الاطباء). || بازداشته و رد کرده و بازایستاده از چیزی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَدع شود.
ترجمه مقاله