ترجمه مقاله

مرزداری

لغت‌نامه دهخدا

مرزداری . [ م َ ] (حامص مرکب ) عمل مرزدار. حفاظت خطوط مرزی . نگهداری و پاسداری مناطق سرحدی مملکت . رجوع به مرزبانی شود. || (اِ مرکب ) اداره ای که به کار مرزداران رسیدگی کند. گارد سرحدی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به مرزبانی شود.
ترجمه مقاله