مرشدی
لغتنامه دهخدا
مرشدی .[ م ُ ش ِ ] (حامص ) مرشد بودن . عمل شخص مرشد. عمل ارشاد. راهبری . هدایت . پیری و مرادی . || تربیت مذهبی . (ناظم الاطباء). رجوع به مُرشِد شود. || (اِ) ظاهراً نام نوعی پارچه باشد :
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم
بشد سجاده ٔ زردک به مرشدی اشهر.
مله ریشه ٔ میلک و مرشدی
چه صوفک چه خود رنگ آن مسودی .
چو بادبیزن و مسواک داشت حکم علم
بشد سجاده ٔ زردک به مرشدی اشهر.
نظام قاری (دیوان ص 16).
مله ریشه ٔ میلک و مرشدی
چه صوفک چه خود رنگ آن مسودی .
نظام قاری (دیوان ص 183).