ترجمه مقاله

مرقوم

لغت‌نامه دهخدا

مرقوم . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رقم . رجوع به رقم شود. || خطدار. (منتهی الارب ). مکتوب . || نگارش یافته و نگاشته شده . (ناظم الاطباء). نوشته شده . مسطور :
الف را بر اعداد مرقوم بینی
که اعداد فرعند و او اصل والا.

خاقانی .


نه سوره از پی ابجد همی شود مرقوم
نه معنی از پی اسما همی شود پیدا.

خاقانی .


- کتاب مرقوم ؛ نامه ٔ مهر کرده . (منتهی الارب ) : و مااَدری̍ک ما سجین ، کتاب مرقوم . (قرآن 8/83 و 9). و ما ادرای̍ک ماعلیون ، کتاب مرقوم . (قرآن 19/83 و20).
|| بیان شده و توصیف شده . || شمرده شده و در پیش ذکر شده . (ناظم الاطباء). || ثور و حمار وحش مرقوم القوائم ؛ که پاهایش خطدار به سیاهی باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله