ترجمه مقاله

مرهق

لغت‌نامه دهخدا

مرهق . [ م ُ رَهَْ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترهیق .رجوع به ترهیق شود. || موصوف به ستم و ظلم و متهم به بدی و شر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که او را مردمان و مهمانان بسیارفراهم آیند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || متصف به «رهق » یعنی سبکی عقل . || کسی که در دین خود مورد اتهام باشد. || فاسد. || کریم و جواد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله