ترجمه مقاله

مرهم دان

لغت‌نامه دهخدا

مرهم دان . [ م َ هََ ] (اِ مرکب ) طبله ٔ مرهم . (آنندراج ). ظرفی که در آن مرهم را ضبط می کنند. (ناظم الاطباء). ظرفی سفالین یا چوبین و غیره که مرهم در آن نهادندی :
پرنگردد زخمت از مرهم مسیح
گر شود افلاک مرهم دان او.

مسیح کاشی (از آنندراج ).


سینه ریشانیم دارد این دهن درمان ما
ای نمکدان لب لعل تو مرهم دان ما.

محمدقلی سلیم (از آنندراج ).


ترجمه مقاله