ترجمه مقاله

مرهود

لغت‌نامه دهخدا

مرهود. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهد. رجوع به رهد شود. || امر مرهود؛ کار نااستوار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ترکتُهم مرهودین ؛ گذاشتم ایشان را غیر عازم بر کاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله