ترجمه مقاله

مروح

لغت‌نامه دهخدا

مروح . [ م َ ] (ع ص ) چاه باد رسیده . (منتهی الارب ). غدیر که آن را ریح و باد رسیده باشد. مریح . و رجوع به مریح شود. || یوم مروح ؛ روزی با بادی خوش . || غصن مروح ؛ شاخ که باد به آن خورده باشد. (از اقرب الموارد). || شادمان و نشاطآور. (منتهی الارب ). فرس مروح ؛ اسب شادمان و خوشخرام . || قوس مروح ، کمان شادکن بیننده را به حسن و خوبی خود و کمان خوش تیرگذار. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله