مرکب ساختنلغتنامه دهخدامرکب ساختن . [ م َ ک َ ت َ ](مص مرکب ) برنشست قرار دادن . وسیله ٔ سواری ساختن . اقتعاد؛ ستور را مرکب خویش ساختن . (المصادر زوزنی ).