ترجمه مقاله

مریخ

لغت‌نامه دهخدا

مریخ . [ م ِرْ ری ] (ع اِ) مردسنگ . (منتهی الارب ). مرداسنج . (اقرب الموارد). || تیر دراز چهارپره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیر پرتاب . (دهار) (ملخص اللغات حسن خطیب ). || ذئب و گرگ . (از اقرب الموارد). || (ص ) درخت نرم و نازک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گول . (منتهی الارب ). احمق . (اقرب الموارد). || شخصی که بسیار روغن مالد. (از اقرب الموارد). مرخ . و رجوع به مرخ شود.
ترجمه مقاله