مزاد
لغتنامه دهخدا
مزاد. [ م ُ ] (ع ص ) زیاده کرده شده . (غیاث ). افزون شده . (ناظم الاطباء).
- مزاد کردن متاع ؛ بالاکردن نرخ متاع :
متاع درد تو را آنچنان مزاد کنم
که هیچکس نکند جرأت خریداری .
- مزاد کردن متاع ؛ بالاکردن نرخ متاع :
متاع درد تو را آنچنان مزاد کنم
که هیچکس نکند جرأت خریداری .
ملاطغرا (از آنندراج ).