ترجمه مقاله

مزج

لغت‌نامه دهخدا

مزج . [ م َ ] (ع مص ) آمیختن . (غیاث اللغات ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آمیزش . آمیختگی . آمیغ. خلط. در هم کردن . ممزوج کردن . امتزاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آمیختن شراب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || برافژولیدن قوم و سگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مزج فلاناً؛ برافژولیدن فلان را. (ناظم الاطباء). || (اِ) عسل و انگبین . انگبین . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بادام تلخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درخت بادام تلخ است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله