ترجمه مقاله

مزر

لغت‌نامه دهخدا

مزر. [ م َ ] (ع ص ) مرد خوش طبع و زیرک . || (مص ) هموارپر کردن مشک و پستی بلندی نگذاشتن در آن . || آشامیدن بجهت چاشنی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نرم شکنجیدن به انگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). شکنجیدن به انگشت . (ناظم الاطباء). || خشم گرفتن بر کسی . || اندک نوشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || (اِ) نشکنج . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله