ترجمه مقاله

مزورة

لغت‌نامه دهخدا

مزورة. [ م ُ زَوْ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث مزور. نعت مفعولی از تزویر. دروغ . کذب . (اقرب الموارد). مزور.رجوع به مزوَّر شود. || (اِ) آنچه از قسم غذا برای تسلی بیمار پزند و طعام نرم که مریض را دهند. خوردنی بیماران . (دهار) (مهذب الاسماء). غذائی است برای مریض . (عیون الانباء ج 1 ص 233). طعامی که صورت طعامی معلوم دارد لکن در حقیقت آن نیست و بیمار را بدان بفریبند. مزوره . و رجوع به مزور و مزوره شود.
ترجمه مقاله