ترجمه مقاله

مزیل

لغت‌نامه دهخدا

مزیل . [ م ُ ] (ع ص ) دورکننده از جای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دورکننده ٔ آثار چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). ناسخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برنده . زایل کننده و برطرف کننده ٔ اثر چیزی . (ناظم الاطباء). الفاقة مزیل الطاقة؛ درویشی ناتوان کننده ٔ توانائی است . (از ناظم الاطباء)؛ گلاب مزیل الصداع ؛ گلاب بر طرف کننده ٔ دردسر. (از ناظم الاطباء).
- کلرورهای مزیل اللون (در شیمی ) ؛ کلرورهای رنگ بر. کلرورهای رنگ زدا. کلرورها که رنگها و لکه ها را میزدایند از قبیل آب ژاول و آب لاباراک و کلرور دوشو .
- مزیل اللون ؛ برطرف کننده ٔ اثر رنگ . زائل کننده ٔ رنگ .
ترجمه مقاله