مزی
لغتنامه دهخدا
مزی . [ م َ زی ی ] (ع ص ) مرد خوش طبع زیرک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظریف . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دارای مزیت . ممتاز. صاحب مزیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
زاهدی در غزنی از دانش مزی
بد محمد نام و کنیت سررزی .
زاهدی در غزنی از دانش مزی
بد محمد نام و کنیت سررزی .
مولوی (مثنوی چ نیکلسن ج 5 ص 171).