ترجمه مقاله

مز

لغت‌نامه دهخدا

مز. [ م ُزز ] (ع ص ) ترش و شیرین . آنچه که طعمش بین ترش و شیرین باشد. میخوش مزه . (منتهی الارب ) (برهان ). مَلَس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لب ترش . دومزه . (لغت محلی شوشتر خطی ذیل دومزه ). رجوع به ملس شود : و انار ترش و شیرین که آن را به تازی المز گویند در علاج جگر به کار آمده است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || شراب که طعم آن لذیذ باشد. (از اقرب الموارد). می ترش و شیرین . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله