ترجمه مقاله

مساعدت کردن

لغت‌نامه دهخدا

مساعدت کردن . [ م ُ ع َ / ع ِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کمک کردن . همراهی کردن . معاضدت کردن . موافقت کردن . یاری کردن . یارمندی کردن : سخت تازه شد و شادکام و بنده را به شراب بازگرفت و خام بودی مساعدت ناکردن . (تاریخ بیهقی ص 161). نیک آوردی که نیامدی و با خواجه به شراب مساعدت کردی . (تاریخ بیهقی ص 161). اگر امیر در این جنگ با ما مساعدت کند... (تاریخ بیهقی ). که قضای ایزد تعالی با نصرتهای وی موافقت و مساعدت نکرد. (تاریخ بیهقی ص 176).
ترجمه مقاله