ترجمه مقاله

مسافع

لغت‌نامه دهخدا

مسافع. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر مسافعة. رجوع به مسافعة شود.زناکننده و زناکار. || حمله کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دست در گردن یکدیگر کننده . (منتهی الارب ). معانقه کننده ، و گویند به معنی مضاربه کننده و زد و خورد کننده است . (اقرب الموارد). || شمشیرزننده . (منتهی الارب ). || سیلی زننده . (اقرب الموارد). || عقد مضاربت نماینده . (منتهی الارب ) . || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد که طعمه ٔ خود را به زمین افکند. (اقرب الموارد). و رجوع به مسافعة شود.
ترجمه مقاله