ترجمه مقاله

مساودة

لغت‌نامه دهخدا

مساودة. [ م ُ وَ دَ ] (ع مص ) با کسی دستان آوردن . (منتهی الارب ). مکایده و با یکدیگر کید کردن . (اقرب الموارد). || شیر و اسد را راندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گرفتن شتران گیاه را به دهان و قادر ناشدن بر خوردن آن از جهت قلت و کوتاهی و خوردگی گیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نبرد کردن با کسی به مهتری یا به سیاهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). با کسی به مهتری و به سیاهی نورد کردن . (از المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || به کسی راز گفتن . (منتهی الارب ). با کسی راز گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). مناسبت معنی آنکه رازگوینده سیاهی و سایه ٔ خود را به شنونده ٔ راز نزدیک می کند. (اقرب الموارد). || ملاقات کردن وبرخورد کردن با کسی در سیاهی شب . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله