ترجمه مقاله

مسبت

لغت‌نامه دهخدا

مسبت . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسبات . رجوع به اسبات شود. || در روز شنبه درآینده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به شنبه درآمده . شنبه را عید کرده (یهود). (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه از جای نجنبد. (منتهی الارب ). آنکه به سبب بیماری یا غیره حرکت نکند، و نیز بیمار اگر دراز کشیده باشد چون شخص خفته که چشمان خود را بسته باشد. (اقرب الموارد). || آنچه خواب آورد و با منوم مرادف است . (مخزن الادویه ). سبات آور. خواب آور: بنج را پاره ای مسکر و بعضی مسبت دانند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مُسبِّت شود.
ترجمه مقاله