ترجمه مقاله

مسبع

لغت‌نامه دهخدا

مسبع. [ م ُ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر اسباع . بر سر خود گذاشته . پسرخوانده . فرزند بحرام . || آنکه مادرش مرده پس شیر غیر مادر خود خورده باشد. || آنکه هفت پشت یا چهار پشت در عبودیت باشد. || آنکه از صحبت ددان دوری گرفته باشد. || آن که بر هفت ماه زاده شده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بچه ای که آن را به دایه سپرده باشند.
ترجمه مقاله