ترجمه مقاله

مسبل

لغت‌نامه دهخدا

مسبل . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر اسبال . رجوع به اسبال شود. || شخص دراز بروت و سبلت . (اقرب الموارد). مُسبَل ، مُسَبِّل ، مُسَبَّل . اَسبل . || آنکه ازار را دراز کند و بر زمین کشان رود از تکبر. (منتهی الارب ). || (اِ) نره . (منتهی الارب ). ذَکر. (اقرب الموارد از لسان ). || سوسمار. (منتهی الارب ). ضب . (اقرب الموارد). || ششم یا پنجم تیر قمار. (منتهی الارب ). تیر ششم و پنجم از تیرهای قمار. ج ، مَسابل . (اقرب الموارد و ذیل آن ). || نام ماه ذی حجه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله