ترجمه مقاله

مستئم

لغت‌نامه دهخدا

مستئم . [ م ُ ت َ ءِم م ] (ع ص ) مستأمم . نعت فاعلی از مصدر استیمام . || مادرگیرنده . (منتهی الارب ). کسی را به مادری گیرنده . (اقرب الموارد). || کسی را به امامت و پیشوایی برگزیننده . (اقرب الموارد). رجوع به استئمام و استیمام شود.
ترجمه مقاله