ترجمه مقاله

مستأنف

لغت‌نامه دهخدا

مستأنف . [ م ُ ت َءْ ن َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استیناف . رجوع به استئناف و استیناف شود. || از سرگرفته . نو. از نو. مجدد. جدید. از سر.
- امر مستأنف ؛ کار نو که کسی نکرده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- مستأنف علیه ؛ پژوهش خوانده . (فرهنگ حقوقی ).
- مستأنف عنه ؛ پژوهش خواسته . (از لغات فرهنگستان ).
- نبات مستأنف ؛ مستأنف سنة. سنوی . گیاه که یک سال بیش دوام نیارد. نبات که یک سال پاید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله