ترجمه مقاله

مستبعل

لغت‌نامه دهخدا

مستبعل . [ م ُ ت َ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبعال . نخل مستبعل و مکان مستبعل ؛ خرمابن و مکان که بعل شده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به بعل شود. || شوهرشونده . (منتهی الارب ). مردی که شوهر زنی شود. (اقرب الموارد). رجوع به استبعال شود.
ترجمه مقاله