ترجمه مقاله

مستحجر

لغت‌نامه دهخدا

مستحجر. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استحجار. گِل سخت شونده چون سنگ . (آنندراج )(اقرب الموارد). سنگ شده . سنگی گرفته . عظیم سخت شده . سنگ گشته . به سنگ بدل شده . رجوع به استحجار شود : اًنه نفط مستحجر مشابه للاحجار السود التی یسجر به التنانیر بفرغانة. (الجماهر بیرونی ص 199 س 14).
ترجمه مقاله