ترجمه مقاله

مستدبر

لغت‌نامه دهخدا

مستدبر. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استدبار. ضد مستقبل . (آنندراج ). پشت کرده . پشت کننده . || آنکه آخر کار را می نگرد. (ناظم الاطباء). عاقبت اندیش . (اقرب الموارد). آنکه پایان کار را نگرد. رجوع به استدبار شود. || در اصطلاح فقهی ، کسی که به جهت مخالف قبله متوجه است . || پسندکننده . (ناظم الاطباء). ترجیح دهنده . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله