ترجمه مقاله

مستدرک

لغت‌نامه دهخدا

مستدرک .[ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر استدراک . اراده ٔ تدارک مافات شده به چیزی . جبران شده . تدارک شده . || غلط گرفته شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || رفعتوهم شده . || ذیلی بر کتاب یا رساله یا مقاله که در آن برخی نکات شرح شود. || در فن استیفاء عبارت بود از تفاوتی که به هنگام مقابله ٔ نسخه ٔ مشرف با نسخه ٔ عامل بر اثر فوت یا غیبت کسی که محصول یا مزروعی باید عاید وی گردد، حاصل میگردیده است . و به عبارت دیگر چون کسی که باید از محصول یا مزروع بهره مند گردد در میان نبوده آنچه به وی تعلق می گرفته صرفه ٔ پرداخت کننده می گردیده است و این بظاهر مستدرک نامیده می شده است . (تعلیقات نفثةالمصدور چ یزدگردی ص 544). || عاید.
- مستدرک شدن ؛ عاید شدن . به مقام وصول رسیدن . رسیدن : غلات و خضریات در نوروز مستدرک و رسیده میشود. (تاریخ قم ص 145). و رجوع به استدراک شود.
ترجمه مقاله