ترجمه مقاله

مستدمی

لغت‌نامه دهخدا

مستدمی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) مستدم . نعت فاعلی از استدماء. آنکه به مدارا و نرمی حق خود را از غریم بستد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خون آرنده از بینی خود و سر پست کننده در آن حالت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استدماء شود.
ترجمه مقاله