ترجمه مقاله

مسترق

لغت‌نامه دهخدا

مسترق . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استراق .سرقت کننده . (اقرب الموارد). || آنکه مخفیانه گوش میدهد و استراق سمع می کند. (اقرب الموارد). پنهانی گوش دارنده سخن کسی را. (منتهی الارب ). || منشی و کاتبی که برخی از محاسبات را مخفی بدارد و آشکار نکند. (اقرب الموارد). || ناقص ضعیف خلقت . || رجل مسترق العنق ؛ کوتاه گردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استراق شود.
ترجمه مقاله