ترجمه مقاله

مستعرب

لغت‌نامه دهخدا

مستعرب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعراب . فحش گوینده و سخن زشت آورنده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ماده گاو گشن خواهنده . (منتهی الارب ). || داخل شونده بین عرب . (اقرب الموارد). کسی که شبیه به تازیان شود. (ناظم الاطباء). متعرب . و رجوع به استعراب و مستعربة شود : یکی را پرسیدند از مستعربان که ماتقول فی الأمارد؟ (گلستان ).
ترجمه مقاله