ترجمه مقاله

مستعر

لغت‌نامه دهخدا

مستعر. [ م ُ ت َ ع ِرر ] (ع ص ) نعت فاعلی از استعرار. حرب درگیرنده . (ناظم الاطباء). جنگی که بین مردم درگیر شده باشد. (اقرب الموارد). درگیر جنگ . رجوع به استعرار شود : و داد مردانگی بداد و مستعد کار شد و مستعر آتش جنگ و پیکار. (جهانگشای جوینی ).
ترجمه مقاله