ترجمه مقاله

مستفرخ

لغت‌نامه دهخدا

مستفرخ . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفراخ . بیرون آوردن دارنده جهت چوزه . (از منتهی الارب ). کبوتری که جهت چوزه ٔ خود جامی گیرد. (ناظم الاطباء). کسی که کبوتر را برای جوجه ها بگیرد. (از اقرب الموارد). رجوع به استفراخ شود.
ترجمه مقاله