ترجمه مقاله

مستق

لغت‌نامه دهخدا

مستق . [ م ُ ت ُ / م ُت َ ] (معرب ، اِ) مستقة. معرب مشته ٔ فارسی . مشته . جبه ٔ فراخ . || آلتی از آلات موسیقی چینیان که از انبوبه هائی مرکب بود و فارسیان آن را بیشه مشته می نامیده اند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). رجوع به مستقةشود. || از وسایل تقسیم آب نهرها. مستقه .رجوع به مستقه شود: ذکر مقاسم آبهای آن و عدد مستقهای آن . (تاریخ قم ص 40).
ترجمه مقاله