ترجمه مقاله

مستلزم

لغت‌نامه دهخدا

مستلزم . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از استلزام . لازم شمرنده چیزی را. (از اقرب الموارد). لزوم خواهنده و لازم گیرنده . (آنندراج ). رجوع به استلزام شود. || تقاضاکننده و طلب کننده و درخواست کننده . (ناظم الاطباء). خواهنده . خواهان : این نقشه مستلزم کوشش بسیار است . این کار مستلزم فلان کار است . این معنی مستلزم آن است که ... || موجب و مسبب . || برآورنده و حاصل کننده . || پیداکننده . || سبب و جهت و علت و باعث . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله