ترجمه مقاله

مستنفض

لغت‌نامه دهخدا

مستنفض . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) پاک کننده ٔ ذکر ازبول باقی مانده . (از منتهی الارب ). استنجاکننده . (از اقرب الموارد). || برآورنده ٔ چیزی . (از منتهی الارب ). || آنکه جماعتی را برای تفحص دشمن می فرستد. (ناظم الاطباء). رجوع به استنفاض شود.
ترجمه مقاله